پایان زندگی با مرگ سفید؟

موضع اخلاق در مورد مرگ شیرین، مرگ راحت یا مرگ با ترحم می تواند سرنوشت بسیاری از تصمیمات را روشن کند

شاید بتوان گفت در طول تاریخ، مرگ موضوعی «درون خانوادگی» بود. مردم معمولا در خانه هایشان بعد از مبارزه ای کوتاه با یک بیماری به دنبال وقوع حادثه ای می مردند اما امروزه به طور فزاینده ای مرگ در یک مؤسسه مانند خانه سالمندان یا بیمارستان بعد از آنکه انواع تکنولوژی ها روی بیمار به کار برده می شود تا حیات او طولانی تر شود رخ می دهد. البته اغلب این تکنولوژی ها کاملا مؤثرند و انسان ها می توانند برای ماه ها یا سال ها با وجود یک بیماری، زندگی کنند. بحث چگونه مردن مخصوصا در سال های اخیر اهمیت فوق العاده ای پیدا کرده است. مهم ترین اصطلاحی که این موضوع را به بحث ما مربوط می کند «اتانازی» است.

اتانازی یا هومرگ که به فرانسوی Euthanasie می‌گویند و در زبان یونانی نیز به‌معنی «مرگ خوب» است، به مرگی در شرایطی می‌گویند که در آن، بیمار بنا به درخواست خودش به‌صورت طبیعی و آرام بمیرد. کسانی که در شرایط این نوع از مرگ قرار دارند بیشتر بیماران لاعلاج هستند و یا کسانی‌ هستند که از یک بیماری شدید روحی (افسردگی اساسی و…) رنج می‌برند و با رضایت خود، از افرادی مانند پزشکان معالج یا پرستاران یا افراد خانواده خود، بخواهند که به آنها در مردن کمک و یاری کنند.

در زبان فارسی، به اتانازی «خوش‌میری»، «مرگ آسان»، «مرگ شیرین»، «مرگ با وقار»، «با وقار مردن»، «مرگ موقرانه» یا «مرگ بدون بی‌حرمتی» نیز گفته شده‌ است. بنابراین توقّف روند درمان یک بیمار، قطع سرم و تغذیه وریدی، قطع اکسیژن، جلوگیری از دیالیز و جداکردن فرد از دستگاه‌های حمایتی ارگان‌های حیاتی، همچنین دادن داروهای مسکن با دوز بالا، که موجب کاهش هوشیاری و تسریع مرگ می‌شوند، از روش‌های اتانازی به حساب می‌آیند.

برداشت‌های متفاوت از مفهوم هومرگ (اتانازی)، وجود دارد؛ مثلاً در روش غیرمستقیم، پزشک با تجویز دارویی، فقط مقدمات مرگ بیمار را فراهم می‌کند و بیمار با آگاهی کامل به استقبال مرگ اختیاری می‌رود اما در روش مستقیم، پزشک یا پرستار خود عامل مرگ بیمار هستند. تزریق داروی کشنده و جداکردن بیمار از دستگاه‌های حمایتی، مثال‌هایی از این روش هستند که بعضی اوقات بدون اطلاع بیمار انجام می‌شوند. بدین ترتیب جداکردن بیمار مرگ مغزی از دستگاه‌های حمایتی نیز از نظر بسیاری «اتانازی غیرداوطلبانه، غیرفعّال» به شمار می‌آید.

در این راستا در برخی کشورها مانند سوئیس هلند، بلژیک و چند ایالت از ایالات متحدهٔ آمریکا شامل اورگان، واشنگتن و مونتانا، اتانازی به‌روش غیرمستقیم قانونی است. البته کمیسیون پزشکی باید وضعیت بیمار را کاملاً بررسی کند. در سوئد نیز مرگ آرام غیرقانونی است مگر بیمار در مراحل پایانی زندگی باشد یا تزریق دارو به بیمار بی‌فایده و دردآور باشد، در استرالیا نیز هومرگ (اتانازی) غیرقانونی است.

موافقان هومرگ (اتانازی) از آن با تعابیر مرگ تسهیل‌شده، مرگ با شرافت، مرگ در آرامش و… نام می‌برند ولی مخالفان اخلاقی هومرگ (اتانازی) معتقدند با قانونی شدن هومرگ (اتانازی) و رواج آن، انگیزه درمان برخی بیماری‌ها از بین خواهد رفت و جلوی پیشرفت علم پزشکی گرفته خواهد شد، از همه مهمتر نگهداری سالمندان برای افراد و بستگان آنها مشکل شده و از همه مهمتر، اعتماد بیمار به پزشک به‌علت ترس بیمار از قطع درمان توسط پزشک و انجام اتانازی، از بین خواهد رفت؛ بنابراین دیگر نمی‌توان با خیال راحت به هیچ بیمارستانی پا گذاشت. عقیده مشترک بسیاری از ملل و مذاهب مختلف از جمله مسیحیت، اسلام و یهودیان این است که زندگی، هدیه خداوند است و باید با تمام توان در حفاظت آن کوشید و بیماری و سختی‌های آن جزئی از زندگی و سرنوشت آدمی است که باید به‌طور طبیعی طی شود.

 

عنصر قانونی در جرم بودن اتانازی

اساساً سه اتهام بر شخص مسئول بیمار وارد است، مباشرت در قتل، مشارکت در قتل و یا دست کم معاونت در قتل. موارد قانونی وفق ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی در مورد قتل عمد خصوصاً بند ج این ماده که مقرر بر شرایطی است که ” قاتل قصد کشتن کسی را ندارد ولی عمل مرتکبه به سبب پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آن برای مجنی علیه مرگ آور است.” (فراموش نکنیم پیری و ناتوانی از جمله عواملی است که مبنای اجرای اتانازی واقع می گردد) همچنین اگر عمل مجرم را معاونت تصور کنیم باز به موجب ماده ۲۰۷ قانون مجازات اسلامی ” معاون در قتل عمد به سه تا ۱۵ سال حبس محکوم می گردد.”

 

عنصر روانی یا رکن معنوی اتانازی

عنصر روانی در وقوع این رفتار بسیار حائز اهمیت است از آن لحاظ که به ظاهر با انگیزه ای بسیار شریف و با نیت خیر به نظر می رسد، هرچند انگیزه و داعی جنایت با عنصر روانی آن متفاوت است. شخص بیمار دچار درد و رنج است. گاه ممکن است مبتلا به زندگی نباتی شده باشد و به جهت بی اختیاری، نزد اطرافیان دچار شرمندگی گشته و از نظر خود بی حیثیت شده باشد. وی که روزگاری دارای شخصیت مستقل بوده اکنون در حالت احتضار دائم به سر می برد، بدون آنکه منجر به موت شود. در مواردی پزشکان از وی قطع امید کرده اند اما مدت باقیماندۀ زندگی با رنج وتعب فراوان می گذرد و درمانها پرهزینه و بی اثرند و در اینجاست که مسئول بیمار به عنوان منجی و به انگیزۀ پایان دادن به آلام بیمار وارد عمل می شود. پس وجود رکن اخلاقی در این رفتار محرز است. چون با ارادۀ آزاد انجام می گردد و مسئول بیمار نه مجبور و نه مکره بوده است بلکه در قبال آن ای بسا دستمزد قابل توجهی هم می گیرد.

 

پتانسیلی برای سوءاستفاده

مخالفان اتانازی معتقدند هرگاه اتانازی قانونی شود، پتانسیلی برای سوءاستفاده در دست مراقبان سلامت خواهد بود. اولین قدم برای تحقق اتانازی در جامعه ای که انجام این کار قانونی شده است، باعث می شود قدم های بعدی آسان تر برداشته شود. به این استدلال، «شیب لغزنده (Slippery Slope) گفته می شود. یکی از صریح ترین مخالفان اتانازی، ییل کامیسار پروفسور حقوق دانشگاه میشیگان است که حمله سه جانبه ای را علیه اتانازی ارائه کرده است: خطر سوءاستفاده از اتانازی توسط مراقبان سلامت؛ شیب لغزنده؛ خطر اشتباه و لغزش

موافقان نظریه «شیب لغزنده» استدلال می کنند، هنگامی که کیفیت زندگی کاهش یافته باشد، جامعه می تواند پایان دادن به حیات را بپذیرد و هیچ روش عقلانی ای برای محدود کردن اتانازی و جلوگیری از سوءاستفاده از آن وجود ندارد.

بر اساس نظریه شیب لغزنده، اتانازی مانند لبه نازک یک گوِه است که وقتی جا بیفتد، عمیقا در جامعه پیش رانده می شود. کامیسار نتیجه می گیرد قانونی کردن اتانازی ارادی، به ناچار، منجر به قانونی شدن اتانازی اجباری می شود چون تمایز عقلانی بین کسانی که می خواهند بمیرند (چون خود را سربار جامعه می دانند) و کسانی که می خواهند بکشند (چون این افراد را سرباری برای جامعه می دانند) غیرممکن است. موافقان اتانازی تلاش می کنند استدلال «شیب لغزنده» را به صور مختلف رد کنند. آنها معتقدند مکانیسم های رایجی که توسط دادگاه ها به کار گرفته شده است، از «اتانازی اجباری» جلوگیری می کند. در صورت قانونی شدن اتانازی غیرفعال، شیب، تماما لغزنده نیست چون هیچ برنامه کشتن وسیعی مد نظر نیست.

برخی دیگر به خود مفهوم «شیب لغزنده» حمله کرده اند و استدلال شان این است که شیب لغزنده که نوعی از عمل در نهایت منجر به برقراری نوع دیگری از عمل می شود برهان مجاب کننده ای نیست و برای آنکه مقدمه صادق باشد، باید نشان دهد که فشار اولیه برای برداشتن قدم های بعدی آن قدر قوی است که قدم های بعدی رخ می دهد. استدلال «خطر سوءاستفاده» که توسط کامیسار و برخی دیگر ارائه شده است، بر این ادعاست که اتانازی و خودکشی با همکاری پزشک در نهایت منجر به قتل (شنیع) می شود. درواقع کسانی ممکن است با راهنمایی فرد برای انجام خودکشی به دنبال منافع شخصی باشند و اگر اتانازی یا خودکشی با همکاری پزشک قانونی و در حوزه عمل پزشکی اجرا شود، ممکن است پزشکان حساسیت خود را از دست بدهند و در مواردی که می توان از اتانازی دوری کرد، آن را انجام دهند. از طرف دیگر این احساس که پزشکان مجوز کشتن را داشته باشند، باعث می شود که مردم و دست اندرکاران امر بهداشت و درمان به پزشکان اعتماد نکنند، چون مسئولیت آنها برای حفظ حیات، بدل به اهداکنندگان مرگ شده است. در این حالت، بین هیچ نوع اتانازی ای تمایزی مطرح نیست، چون پزشک نمی تواند اجازه دهد بیمار بمیرد و باید تا آخرین لحظات برای حفظ حیات او تلاش کند حتی اگر امیدی به زنده ماندن بیمار نباشد. موافقان اتانازی استدلال می کنند که ریسک سوءاستفاده اگرچه قطعا وجود دارد اما واقعا تهدیدی برای انجام دادن اتانازی نیست؛ چراکه اولا تنظیم قوانین دقیق علیه اتانازی فعال و خودکشی با همکاری پزشک از این حالت پیشگیری می کند؛ ثانیا وجود مجموعه مشخصی از اصول راهنما برای انجام دادن اتانازی در موقعیت های خاص، از ایجاد ابهام جلوگیری خواهد کرد.

 

اعتراضات به اتانازی فعال و ارادی

به طور کلی می توان گفت اعتراضات به اتانازی فعال و ارادی در ۵ مورد ارائه می شود:

  1. استدلال می شود درحال حاضر راه های پیشگیری از دردهای کشنده وجود دارد و با فراهم آوردن مراقبت های بهتر می توان جلوی آن را گرفت؛ بنابراین اتانازی ضرورتی نمی یابد اما چنین استدلالی مجاب کننده نیست. اگرچه درمان های تسکینی و مراقبت های بیمارستانی پیشرفت های مهمی در مراقبت از افراد درحال مرگ داشته است ولی بازهم مشکلاتی باقی است. برای اینکه بهترین درمان تسکینی برای هر فرد دریافت شود، نیاز به تلاش ها و خطاهایی است که عواقب دردناکی برای بیمار دارند و مهم تر از آن عوارض جانبی چنین درمان هایی مانند تهوع، ناتوانی در کنترل ادرار، از دست دادن هوشیاری به علت خواب آلودگی های نیمه دائمی و نظایر آن است.
  2. استدلال می شود ما هیچ گاه شواهد کافی ای برای توجیه این باور نداریم که تقاضای بیمار مبتلا به بیماری لاعلاج برای مردن، تقاضایی درست، ثابت و واقعا مختارانه است.
  3. برخی برای انجام اتانازی به «آموزه اثر دوگانه» (doctrine of double effect) متوسل شده اند اما مطابق با تفسیر این آموزه، انجام دادن اعمالی مجاز است که عواقب بد آن از پیش مشخص باشد به این شرط که

الف: این نتیجه بد به عنوان اثر جانبی یا غیرمستقیم عمل اصلی منظور شده باشد.

ب: عملی که مقصود اصلی است به لحاظ اخلاقی خوب یا حداقل خنثی باشد.

ج: اثر خوب به واسطه راه بدی حاصل نشود؛ یعنی بدی وسیله ای برای رسیدن به خوبی نباشد. نتایج بد نباید آن قدر جدی باشند که بر تاثیرات خوب فائق شوند. اما اتانازی این شرایط را برآورده نمی کند.

جالب است که موافقان اتانازی نیز از همین آموزه نتیجه ای خلاف رأی مخالفان اتانازی می گیرند.

  1. استدلال شود تمایز میان اتانازی ارادی، اجباری و غیرارادی در نحوه عمل است ولی در اصل کار تفاوتی بین این دو وجود ندارد.
  2. اگر اتانازی ارادی و فعال را بپذیریم، راه را برای دیگر انواع اتانازی و خودکشی فراهم آورده ایم.

 

البته نظرات مختلف درباره اتانازی ضرورتا وابسته به نظرات مختلف در زمینه اخلاق است. مباحث مربوط به اتانازی، مباحثی درباره «ارزش»هاست. برخی اعتقاد دارند که حیات، حد اعلای خوبی است و دیگر خوبی ها باوجود حیات و زندگی معنا می یابند.

 

چالش خانواده ها

در این شرایط اعضای خانواده یک وضعیت دشوار اخلاقی را پیش رو دارند و این دشواری بیشتر مربوط به مواردی است که فرد لاعلاج فاقد صلاحیت لازم برای تصمیم گیری درباره مرگ خودش است. ممکن است خانواده بخواهند فرد زنده بماند و این به دلیل علاقه و عشقی است که به او دارند. از سوی دیگر خانواده ممکن است به علت سود و منفعت خودشان یعنی کمتر شدن هزینه های درمانی بخواهند درمان های پزشکی قطع شود. از سوی دیگر خانواده ممکن است مایل باشند بیمارشان زنده بماند به این دلیل که از بین بردن ارزش زندگی به حال جامعه مضر است و در هر حالی امکان نجات بیمار وجود دارد و این به هرحال خیر جمعی را درپی دارد. از طرف دیگر، ممکن است خانواده تمایل به مردن بیمارشان داشته باشند، زیرا مراقبت های پزشکی بیهوده، هزینه زیادی بر جامعه تحمیل می کند، در نتیجه مرگ او بیشترین خیر جمعی را دارد.

 

دیدگاه لاریجانی درباره مرگ سفید

در این رابطه باقر لاریجانی، معاون وزیر بهداشت گفت: بحث اتانازی یک بحث بسیار مهمی است زیرا هم بحث اتانازی Activeوجود دارد و هم اتانازی Passive

درباره اتانازی Active این طور است که فردی را که دچار مشکلاتی در زندگی است و خود وی نیز درخواست دارد گروه پزشکی مشارکت کنند برای اینکه فرد مرگ آسانی داشته باشد، این مسئله در کشورهای اسلامی و بسیاری از کشورهایی که ادیان در آن کشورها جاری است مقبولیتی ندارد که بخواهند اتانازی Active را انجام دهند. این استاد برجسته علم اخلاق پزشکی ایران ادامه داد: حتی کشورهایی هم که دین آنها مسیحی است با این کار مخالفند ولی در برخی کشورها قوانینی تصویب کردند که می‌توانند در این کار مشارکت کنند (انجام اتانازی Active‌).

معاون آموزشی وزارت بهداشت همچنین به اتانازی Passive نیز اشاره کرد و گفت: اتانازی Passive یعنی این‌که ما به فردی که دچار مشکلات این‌گونه می‌شود خدمات را به وی نرسانیم و خودش دچار مرگ شود و یا دستگاه خاموش شود که در برخی کشورها این مسئله مطرح است. لاریجانی تصریح کرد: اما در کشور ما و با توجه به شرایطی که ما داریم و همچنین با توجه به امکانات پزشکی که داریم و در نهایت مسائل معنوی که در ایران مطرح است واقعیت این است که این زمینه‌ای است که باید روی آن خیلی کار شود، مثلاً وقتی یک جوانی پشت در است (در انتظار تخت بستری) و احتیاج به دستگاه Bennett (دستگاه تنفّس مصنوعی یا وِنتیلاتور) دارد و این دستگاه‌ها نیز محدود است شرایطی پیش می‌آید که این دستگاه به کسی دیگری وصل است که اصلاً امکان برگشت به زندگی ندارد و دچار مرگ مغزی شده است، بنابراین این سؤال پیش می‌آید “آیا باید این دستگاه همچنان برای فردی که حیاتش را از دست می‌دهد وصل باشد و همچنان نیز صبر کنیم؟”، براین اساس این سؤالاتی است که به‌طور جدی دراین‌باره مطرح است. معاون وزیر بهداشت ادامه داد: البته تعدادی از دوستان و همکاران ما در مرکز اخلاق پزشکی در این زمینه کار کرده‌اند و این بحث نیز در کنگره اخلاق پزشکی به آن پرداخته می‌شود. لاریجانی در پاسخ به این مسئله “فقهای ما نظرات خاصی دراین‌باره دارند؟” گفت: چرا، برخی از آنها به‌گونه‌ای از کنار این موضوع به‌نوعی مباحثی را مطرح کردند، به این صورت که اگر فرد حیات مستقری داشته باشد و یا آن فرد هیچ استقراری نداشته باشد، فتوایی وجود دارد و به نظر می‌رسد می‌توان استنباط‌هایی از برخی مطالب به دست آورد تا در زمان‌های خاص تصمیم‌گیری‌های خاصی گرفت‌ ولی واقعیت این است که اتانازی بحث بسیار پُرچالشی است و بنده خیلی واقعاً دلم نمی‌خواهد چیزی را به‌عنوان Guide (راهنمایی) بگوییم ولی نظراتی در این زمینه وجود دارد. وی درباره مطالعات در بحث اتانازی در کشورمان نیز خاطرنشان کرد: ما نظرات صاحب نظران را در این زمینه در قالب پایان‌نامه جمع‌آوری کرده‌ایم به‌طوری که یکی از دانشجویان ما که هم اکنون نیز استاد دانشگاه در کرمان شده است پایان‌نامه وی بحث اتانازی بوده و در قالب پایان‌نامه‌ای ۳۰۰ تا ۴۰۰ صفحه‌ای این مباحث جمع‌آوری شده است.

 

نمونه‌هایی از اتانازی

یکی از مشهورترین سوابق اتانازی در جریان جنگ دوم جهانی دیده شده‌ است، به‌طوری که در ۱۹۳۹ میلادی، آلمان نازی یک اتانازی غیرداوطلبانه و سرّی را طراحی کرد. در این طرح ــ عملیات T4 ــ کودکان زیر ۳ سال که دارای عقب‌ماندگی ذهنی یا نقص عضو یا ناتوانی جسمی اساسی بودند کشته شدند. این طرح بعدها شامل کودکان بزرگ‌تر و بزرگسالان نیز شد. بیماران روانی تیمارستان‌های آلمان و اتریش به همین جهت به ۶ اردوگاه مرگ منتقل می‌شدند. برنامه T4 پس از آن به اردوگاه‌های کار و بازداشتگاه‌های اسرا نیز سرایت کرد به‌نحوی که زندانیانی که به‌شدت بیمار بودند در این برنامه قرار می‌گرفتند. همچنین نمونه‌ای دیگر در دهه اخیر، پیر جورجیو ولبی یک نویسنده ایتالیایی بود که به‌خاطر وخامت اوضاع بیماری‌اش اقدام به اتانازی کرد اما کلیسای ایتالیا اجازه نداده بود برای او مراسم مذهبی بگیرند و این مسئله طرفداران اتانازی را ناراحت کرده بود.

مطالب مرتبط
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.