کرونای ایرانی دویست روزه شد …

فرصتی برای نقد دیروز و پیش بینی آینده؛

به قلم دکتر امیر صدری

حالا دویست روز از اعلام شیوع رسمی بیماری کووید 19 در کشورمان گذشته است.

این اعداد رند یا به قول خارجی‌ها مایلستون یادآورهای مناسبی هستند برای بررسی آنچه اتفاق افتاد و آنچه کردیم و آنچه باید می‌کردیم و نکردیم و آنچه باید بکنیم.

حالا شاید بد نباشد به پاسخ این سئوال بیاندیشیم که آیا آن همه جار و جنجال‌های به پا شده درخصوص اینکه اولین بیمار مبتلا به کرونا چه زمانی و در کجای ایران بوده، لازم بود؟ یا بهتر نبود همه آن انرژی و تلاش‌ها و تکذیب و تایید رسانه‌ای و جمعی صرف آموزش بهتر و موثرتر عمومی می‌شد؟

حالا بد نیست به این فکر کنیم که آیا اگر بسیج ملی امکانات حاکمیتی و عمومی که برای تولید ماسک و فراورده‌های بهداشتی صورت گرفت، دو ماه زودتر صورت می‌گرفت چه می‌شد و حالا وضعیت مبتلایان و درگذشتگان بیماری – بخصوص در جامعه پزشکی و کادر درمان – چگونه بود؟

بد نیست لختی بیاندیشیم که چرا روزهای بسیار صرف این شد که دریابیم همه گیری یک بیماری مرگبار آن قدر مهم است که اصلی‌ترین مقامات کشوری باید برای هدایت عملکرد و مدیریت مقابله با بیماری به میدان بیایند و کشور باید به حالت بسیج همگانی و وضعیت جنگی کامل برود.

لطفا مدیران ارشد کشوری حتما به این موضوع مهم فکر کنند که تا کی می توانند روی تعهد و مسئولیت پذیری و احساس مسئولیت حرفه‌ای کادر درمان حساب کنند و به تمام مشوق‌های ممکن و امکانات جانشینی و جایگزینی فکر نکنند

بد نیست به این نکته بیاندیشیم که آیا عملکرد کلی مدیریتی این 200 روز گذشته مورد نقد و بررسی جدی و کارشناسی قرار گرفته و اصلا آیا نهادهای نظارتی مستقل و دارای امکانات بررسی این عملکرد در کشور وجود دارند یا نه و مشغول به انجام این بررسی‌ها و رسیدگی‌ها و نظارت‌ها هستند یا نه؛

حالا باید به این بیاندیشیم که پس از دویست روز از شروع همه گیری در کشورمان نمی‌توانیم و نباید از غافلگیر شدن بگوییم و باید برای تمام سناریوهای احتمالی پیش رو آماده باشیم، اما آیا آماده هستیم؟

و شاید مهمترین موضوع این باشد که به این نتیجه برسیم که پس از دویست روز از شروع بیماری آیا آمار ابتلا و مرگ و میر روزانه ما (براساس آمار رسمی که قطعا کمتر از آمار واقعی است) مناسب است و از عملکرد کلی کشوری در خصوص کنترل و مدیریت همه گیری راضی هستیم یا نه و آیا برای ماه‌های پیش رو اعداد و آماری را به عنوان هدف درنظر گرفته‌ایم و برنامه‌ها و استراتژی‌های لازم را برای داشتن چنین هدفی تدوین و اجرا کرده‌ایم؟

در واقع نقطه کلیدی این است که حالا از مجموعه مدیریتی کلان سئوال کنیم که برای مقاطع زمانی پیش رو، مثلا برای فصل پاییز و سپس فصل زمستان برنامه ملی و کشوری ما این است که روزانه حدودا چند مبتلا، چند بستری و چند بستری در آی سی یو جدید داشته باشیم و چه میزان تا چه میزانی را حد مطلوب خواهیم دانست و اگر به چه عدد و ارقامی برسیم یعنی در کنترل و مدیریت همه گیری ناکام بوده‌ایم، و آیا حالا نمی‌توانیم مکانیسم‌های شفاف و  آشکار ثبت آمار ابتلا و بستری و مرگ و میر را برای جامعه عمومی و یا حداقل رسانه‌ها بیاندیشیم تا پس از این همه هیاهو و جنجال امکان نقد صادقانه و شفاف عملکردمان را فراهم کنیم؟

مطالب مرتبط

نظرات بسته شده است.